Romans |
|||
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : فریبا
همه ی این روزا گذشت واسه تو خیلی آسون اما واسه من با گریه ....چیکار کردم گناهم چی بود که حقم این مجازات بود.گاهی باور میکردم که شاید بهم علاقه داشته باشی اما...همه ی این حرفا رو بارها برات گفتم میدونم اما نمیتونم باور کنم که آدمی که اینهمه دوسش داشتم رفته..همه ی این مدت میگفتم خودش باید برگرده اما میدونم که اگر سالها هم بگذره تو واست مهم نیست.آخه چرا؟ همه ی این روزا رو به تو فکر میکنم به خاطراتت . به همه ی اون ثانیه هایی که تو بودی به کلمه کلمه ی حرفات به خنده هات..و حالا که نیستی..دلم برات تنگ شده با اینکه دوستم نداری اما بینهایت دوست دارم..هفته ی بعد امتحانام شروع میشه اما هیچی درس نخوندم نه اینکه نخونده باشم ولی درست نخوندم .موقع امتحانام تو بودی برام انگیزه بودی اما حالا چیکار کنم تنهام...خیلی...تنها نظرات شما عزیزان:
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|