عاشقانه
 
Romans
 
 
چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, :: 8:49 ::  نويسنده : فریبا

 

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم ثابت كنی؟ نه!

من میخوام دلیلتو بگی باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت، دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد متاسفانه،

چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون عزیزم،

گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ نه !

پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم

اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم گفتم واسه لبخندات،

برای حركاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان،

پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره عشق دلیل میخواد؟

نه!

معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

 



چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, :: 8:46 ::  نويسنده : فریبا

هنوز خیابان ِ شهر دو دل است
کسی می آید
کسی می رود ...



چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, :: 8:46 ::  نويسنده : فریبا

خب حالا دیگه بهتره بس کنم بحث زیاد عشقولانه شد......

.

.

.

.

.
آفتاب پرسته میره رو جعبه مدادرنگی هنگ میکنه!!!!!!!




چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, :: 8:44 ::  نويسنده : فریبا

صبح که داشتم بطرف دفترم می رفتم سکرترم بهم گفت: صبح بخیر آقای رئیس، تولدتون مبارک! از حق نمیشه گذاشت، احساس خوبی بهم دست داد از اینکه یکی یادش بود.

تقریباً تا ظهر به کارام مشغول بودم. بعدش منشیم درو زد و اومد تو و گفت: میدونین، امروز هوای بیرون عالیه؛ از طرف دیگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشین با هم برای ناهار بریم بیرون، فقط من و شما!

خدای من این یکی از بهترین چیزهائی بوده که میتونستم انتظار داشته باشم. باشه بریم. برای ناهار رفتیم و البته نه به جای همیشه‌گی. برای نهار بلکه باهم رفتیم یه جای دنج و خیلی اختصاصی. اول از همه دوتا مارتینی سفارش داده و از غذائی عالی در فضائی عالی تر واقعاً لذت بردیم.

وقتی داشتیم برمی‌گشتیم، مشیم رو به من کرده و گفت: میدونین، امروز روزی عالی هست، فکر نمی‌کنین که اصلاً لازم نباشه برگردیم به اداره؟ مگه نه؟ در جواب گفتم: آره، فکر میکنم همچین هم لازم نباشه. اونم در جواب گفت: پس اگه موافق باشی بد نیست بریم به آپارتمان من.

وقتی وارد آپارتمانش شدیم گفتش: میدونی رئیس، اگه اشکالی نداشته باشه من میرم تو اتاق خوابم. دلم میخواد لباس مناسبی بپوشم تا امروز همیشه به یادتون بمونه شما هم راحت باشید راحت راحت .

در جواب بهش گفتم خواهش می کنم. اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود یه پنج شش دقیقه‌ای برگشت. با یه کیک بزرگ تولد در دستش در حالی که پشت سرش همسرم، بچه‌هام و یه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند که همه با هم داشتند آواز «تولدت مبارک» رو می‌خوندند.

... در حالیکه من اونجا... رو اون کاناپه نشسته بودم... لخت مادرزاد



آذر 1393 مرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشتهای یک عاشق تنها مانده از................... و آدرس too123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
 
 
 
دانلود آهنگ جدید - دانلود آهنگ جدید,دانلود اهنگ

دریافت کد :: صداياب